زبان خود را انتخاب کنید

pdf هایپرلیپیدمیا در اسب محبوب

توسط در مقالات حوزه دام و طیور و کشاورزی Tagged in استرسهای_فیزیولوژیکی, ترکیبات_لیپیدی, هایپرلیپیدمیا_اسب, گردش_خون 1121 دانلود

دانلود (pdf, 1.35 MB)

جزوه_متابوليك_جناب_آقاي_دكتر_زكيان (8).pdf

هایپرلیپیدمیا به عنوان حضور بیش از حد ترکیبات لیپیدي در گردش خون شناخته می شود که عموما در ارتباط با یک دوره بالانس منفی انرژي و استرس هاي فیزیولوژیکی است. افزایش غلظت ترکیبات لیپیدي در گردش خون یک پاسخ طبیعی فیزیولوژیکی است که به دنبال فراخوانی منابع انرژي در چربی هاي ذخیره شده بدن انجام می شود اما در این بیماري این پروسه بسیار شدیدتر از حد طبیعی به وقوع می پیوندد. لیپیدهاي در گردش خون عموما از نوع تري گلیسرید هستند. اگر افزایش ترکیبات لیپیدي خون در حد متوسط باشد (تري گلیسریدها) می تواند توام با بروز اختلالاتی از قبیل بی اشتهایی و دپرسیون همراه باشد. افزایش غلظت تري گلیسریدها می تواند منجر به تداخل در بسیاري از عملکردهاي فیزیولوژیکی بدن به خصوص در ارتباط با کاهش حساسیت به انسولین گردد. این مسئله می تواند باعث تشدید هایپرلیپیدمیا با اختلال در توانایی بدن جهت محدود کردن تجزیه چربی ها شده و نتیجه آن پیچیده تر شدن وضعیت متابولیکی دام و لیپیدوز کبدي و کلیوي و نهایتا مرگ است. دام هایی که به صورت خودبخودي دچار مقاومت به انسولین (IR (هستند در خطر بالاتري جهت ابتلا به بیماري قرار دارند، فلذا بیماري بیشتر در پونی ها،اسبچه هاي مینیاتوري و الاغ دیده می شود. میزان دقیق ابتلا به بیماري در نژادهاي بزرگ اسب مشخص نیست اما به نظر می رسد به دنبال افزایش چاقی، احتمال رخداد نیز افزایش می یابد

الف ) اختلالات متابولیسمی در اسبان چاق: عدم توانایی تجزیه لیپیدها اختلالی است که مرتبط با متابولیسم لیپیدها و ناشی از مقادیر غیر طبیعی ترکیبات لیپیدي در گردش خون است. واژه هاي بسیاري براي شرح دادن این بیماري در تک سمیان به کار برده می شود که برخی از آن ها عبارتند از: هایپرلیپیدمیا، هایپرلیپمیا، هایپرتري گلیسریدمیا و هایپرتري گلیسریدمیاي شدید. هایپرتري گلیسریدمیا به شرایطی اطلاق می شود که در آن غلظت تري گلیسریدهاي سرم به بالاتر از dl/100mg می رسد اما همراه با شواهد بالینی از وجود بیماري نیست. هایپرلیپیدمیا به وضعیتی اطلاق می شود که در آن غلظت تري گلیسرید سرم بین 100 تا 500 میلی گرم بر دسی لیتر می رسد و بدون وجود لیپمیاي بالینی در نمونه خون می باشد. لیپمیا (lipemia (به معنی وجود کدورت مشهود در نمونه خون (سرم) به علت حضور سطوح بالایی از تري گلیسریدها است اما لزوما با فرم بالینی بیماري ممکن است همراه نباشد. هایپرتري گلیسریدمیاي شدید به معناي شرایطی است که در آن غلظت سرمی تري گلیسریدها به بالاتر از dl/500mg می رسد اما لیپمیا در این حالت دیده نمی شود، در نتیجه باید از هایپرلیپمیا حتما تفریق شود و در انتها هایپرلیپمیا عبارت است از شرایطی که غلظت تري گلیسرید سرمی بالاتر از dl/500mg است و همراه با لیپمیاي مشهود و نفوذ چربی به کبد یا چندین ارگان دیگر است.

ب) متابولیسم انرژي در بدن اسب: به دنبال تکامل و پیشرفت هاي پرورش اسب امروزه علوفه به عنوان اولین منبع غذایی شناخته می شود. علوفه و گیاهان حاوي مقادیر متفاوتی از کربوهیدرات هاي غیر ساختاري (قندها، نشاسته)، مقادیر فراوانی از کربوهیدرات هاي ساختاري (سلولز،لیگنین) و مقادیر اندکی پروتئین و چربی است. به دنبال مصرف علوفه، اغلب کربوهیدرات هاي غیر ساختاري، پروتئین ها و چربی ها از روده کوچک جذب می شوند. پس از جذب، گلوکز وارد شده به گردش خون می تواند جهت منبع انرژي براي فعالیت بافتی مصرف شود یا می تواند به گلیکوژن تبدیل شود و به عنوان ذخیره انرژي در کبد تجمع یابد یا به تري گلیسرید تبدیل شده و در چربی هاي بدن ذخیرهشود. کربوهیدرات هاي نامحلول نیز تحت تاثیر هضم میکروبی در انتهاي روده قرار گرفته و به اشکال اسیدهاي چرب فرار جذب می شوند. اسیدهاي چرب فرار اولیه شامل استات، پروپیونات و بوتیرات می باشد. پس از جذب هر کدام از این اسیدهاي چرب سرنوشت هاي متفاوتی دارند. پروپیونات به کبد منتقل شده و براي گلوکونئوژنز مصرف می شود. استات و بوتیرات براي گلوکونئوژنز نمی توانند مورد مصرف قرار گیرند اما به صورت مستقیم به وسیله برخی بافت ها جهت تولید انرژي مورد مصرف قرار می گیرند یا مستقیما به اسیدهاي چرب سنتز می شود که بیشتر در بافت هاي چربی رخ می دهد تا کبد. به علت سازماندهی پیشرفته باکتري هاي تخمیرگر در روده بزرگ تک سمیان، این گونه دامی به راحتی بین الگوهاي متابولیکی گلوکز گراي تک سمیان(نوعی الگوي متابولیکی که بدن از گلوکز براي تامین انرژي استفاده میکند) زمانی که جیره حاوي کربوهیدرات هاي محلول مصرف می کنند و الگوي متابولیکی اسید فرار گراي مشابه با نشخوارکنندگان (نوعی الگوي متابولیکی که بدن از اسید چرب فرار براي تامین انرژي استفاده میکند) زمانی که بر پایه جیره حاوي علوفه تغذیه می شوند، توانایی مانور دهی و جابه جایی را دارد. پاسخ طبیعی متابولیکی بدن به جذب گلوکز روده اي، آزاد شدن انسولین از پانکراس است. انسولین گلوکز را از گردش خون پاك می کند و غلظت سرمی گلوکز را در یک دامنه مشخص بین 60 تا 90 میلی گرم در دسی لیتر نگه می دارد، که این عملکرد را با افزایش دادن گلوکز رسانی به بافت هاي بدن انجام می دهد. اما چنانچه گلوکز اضافی در شرایط فعلی به عنوان منبع انرژي مورد نیاز نباشد در کبد و یا عضلات به گلیکوژن تبدیل و یا به صورت چربی ذخیره می شود. همچنین انسولین عملکرد و فعالیت لیپاز حساس به هورمون (HSL (را سرکوب می کند. HSL آغازگر تجزیه تري گلیسریدهاي بافت چربی است که نتیجه آن آزاد شدن گلیسرول است که سریعا متابولیزه و یا تبدیل به گلوکز و اسید هاي چرب آزاد (FFA (می شود که آن ها نیز از طریق بتا-اکسیداسیون متابولیزه می شوند. غلظتHSLسرم بیانگر میزان تجزیه چربی است و اگر به درستی تنظیم نشود سبب افزایش مقدار FFA می شود. FFA به وسیله بافت هاي محیطی بدن مصرف نمی شود و توسط کبد از گردش خون خارج شده و جهت تولید انرژي متابولیزه می شود و در انتها به کتون بادي ها تبدیل یا به دنبال استریفیکاسیون (پدیده صابونی شدن) به تري گلیسریدها تبدیل می شود. کبد بر روي تري گلیسریدها یک سلسله فرآیندهاي بیوشیمیایی را انجام می دهد و جهت خروج آن ها از کبد ابتدا این چربی ها را به لیپوپروتئین هاي با چگالی بسیار پایین (VLDL (تبدیل کند، سپس از کبد خارج و به بافت هاي محیطی منتقل می شوند و در ادامه به دنبال هیدرولیز شدن تري گلیسریدها از VLDL توسط لیپوپروتئین لیپاز (LPL ،(تري گلیسریدها توسط سلول هاي بافت هاي محیطی مصرف می شوند. فعالیت LPL توسط انسولین و پلی پپتید انسولینوتروپیک وابسته به گلوکز (GIP (تحریک می شود که یک هورمون مترشحه از دستگاه گوارشی در پاسخ به مصرف کربوهیدارت ها و چربی هاست. اگر بالانس منفی انرژي رخ دهد چندین اتفاق رخ داده و بالانس گلوکز بر هم می خورد. در ابتدا بدن فعالیت هاي متابولیکی را کاهش می دهد تا مصرف گلوکز را کاهش دهد. سپس در گام دوم ترشح گلوکاگون افزایش و ترشح انسولین کاهش می یابد و اثر کلی این وضعیت رخداد کاتابولیسم است. گلوکونئوژنز، گلیکوژنولیز و لیپولیز محیطی برقرار می شود. بدن جهت ایجاد محدودیت در عرضه گلوکز به بافت ها به سراغ اسیدهاي چرب براي تامین انرژي به عنوان منبع اولیه می رود، سپس در گام بعدي هورمون لپتین که بیان آن در بافت چربی انجام می شود به دنبال تجزیه چربی افزایش می یابد. از آنجایی که تکسمیان ذخیره گلیکوژن محدودي دارند، بالانس گلوکز خون به شدت وابسته به گلوکونئوژنز و کاتابولیسم پروتئین هاست که به دنبال محدودیت انرژي از اسیدهاي آمینه جهت تولید گلوکز بهره می برد. پاسخ بدن به بالانس منفی انرژي در حضور استرس هاي فیزیولوژیکی از قبیل بیماري، دوره بهبودي پس از جراحی افزایش می یابد که پاسخ بدن به این چنین شرایطی افزایش تولید گلوکوکورتیکوئیدها است که منجربه افزایش غلظت پلاسمایی کورتیزول و بر هم خوردن ریتم شبانه روزي ترشح کورتیزول می شود. کورتیزول از ترشح و عملکرد انسولین ممانعت به عملمی آورد اما کاتابولیسم بدن را تحریک کرده و بسیج پیش سازهاي انرژي را افزایش می دهد. افزایش تولید کاتکول آمین ها در استرس ها و بیماري ها باعث تنظیم مجدد فعالیت HSLدر سطحی بالاتر از طریق اثر بر گیرنده هایبتا آدرنورسپتورها می شود

ج) برهم خوردن متابولیسم انرژي: چندین عامل باعث بر هم خوردن متابولیسم انرژي در اسب می شود که مهمترین علت در این میان مقاومت به انسولین است. عدم دریافت خوراك منجربه القاي مقاومت به انسولین در پونی هاي سالم می شود، در حالی که جیره هاي غنی از قندها و نشاسته ها سبب کاهش حساسیت به انسولین در نریان هاي اخته نژاد تروبرد می شود. عدم فعالیت فیزیکی و افزایش سن نیز منجر به مقاومت به انسولین می شوند اگر چه پونی و اسب هاي چاق، همین طور پونی هاي مبتلا به لامنیت در مقایسه با اسب ها و پونی هاي سالم دچار مقاومت به انسولین بالاتري هستند. امروزه ارتباط بین چاقی،مقاومت به انسولین، افزایش غلظت انسولین خون و افزایش غلظت تري گلیسرید خون با لامنیت به ویژه در پونی ها را تحت عنوان سندرم متابولیکی اسبان (EMS (می شناسیم. سندرم کوشینگ (PPID (نیز با افزایش غلظت انسولین خون و افزایش لیپولیز در اسبان همراه است. مهمترین پیچیدگی که در مدیریت اسبان دچار بیماري هاي بالینی وجود دارد در واقع یک التهاب عمومی و فراگیر است که توام با مقاومت به انسولین ظاهر میشود و به تازگی چندین مطالعه نشان داده که تزریق آندوتوکسین هاي باکتریایی به درون ورید باعث رخداد شرایط مقاومت به انسولین می شود. در تمامی تک سمیان با یک یا تمامی ریسک فاکتورهاي فوق، گسترش بالانس منفی انرژي می تواند باعث القاي افزایش تجزیه بافت هاي چربی محیطی شود. FFA آزاد شده به تري گلیسرید تبدیل و VLDL با حجم بالایی از کبد خارج و وارد خون می شود و این افزایش FFAو تري گلیسرید باعث بر هم خوردن مکانیسم هاي هموستاتیک طبیعی و تداخل در عملکرد انسولین می شود. در ادامه HSL نیز مهار شده و میزان لیپولیز بافتی افزایش می یابد که حاصل آن افزایش هایپرتري گلیسرید در خون می شود. مطالعات نشان داده نهایتا FFA فراوان خون باعث تجمع متابولیت هاي لیپیدي در عضلات و بافت کبدي می شود. این تجمع سبب تخریب گذرگاه هاي متابولیکی طبیعی بدن و تداخل در گلوکونئوژنز کبدي و اختلال در فعالیت سلول هاي دریافت کننده گلوکز عضلات اسکلتی می شود. کبد از مقادیر پایینی از FFA تولید شده می تواند استفاده کند و چون مسیر تولید کتون بادي ها در تکسمیان بخوبی فعال نیست در نتیجه مقادیر بسیار بالایی از تري گلیسرید وارد خون می شود و باعث لیپیدوز کبدي، لیپیدوز کلیوي، بروز ازوتمیا بخصوص در پونی ها و بدتر شدن اوضاع دام می شود. شواهدي در دسترس است که نشان می دهد پانکراس نیز به دنبال نفوذ چربی ها آسیب دیده و احتمال ابتلا به دیابت ملیتوس بالا می رود.

د) تشخیص بیماري: علایم بالینی بیماري غیر اختصاصی است اما عموما شامل دپرسیون، بی اشتهایی و کاهش مصرف آب می شود. سایر علایم عبارت از: کولیک، تب، اسهال، لاغري و ادم شکمی. تشخیص قطعی بیماري در گرو تایید افزایش سطح لیپیدهاي در گردش خون است. چنان چه در نمونه خون اخذ شده کدورت دیده شود و اصطلاحا سرم به رنگ شیري یا ابري در آید تشخیص قطعی است اما این حالت (لیپمیا) در همه موارد هایپرلیپیدمیا وجود ندارد و نیز در اسب هاي نژادهاي بزرگ مبتلا به هایپرتري گلیسریدمیا شایع نیست. در دام هایی که تحت شرایط استرس و بیماري ها هستند یا دچار پرخونی هستند و یا در بیمارستان ها تحت بستري هستند، حتما باید غلظت تري گلیسریدهاي سرمی به عنوان بخشی از آزمایشات روتین جهت بررسی سلامت دام مورد سنجش قرار گیرد. تغییرات هماتولوژیکی نیز در این بیماري غیر اختصاصی است و عموما وابسته به بیماري زمینه اي است که باعثهایپرلیپیدمیا شده است. اما عموما تغییراتی از قبیل هموکانستراسیون (تغلیظ خون)، نوتروفیلی، نوتروپنه، انحراف به چپ و افزایش غلظت فیبرینوژن دیده میشود. عموما دام هاي مبتلا هایپوگلایسمیک هستند اگر چه دچار مقاومت به انسولین نیز هستند. اسیدوز متابولیک در حیوانات مبتلا رایج است. ازوتمی نیز در این بیماران دیده می شود که از نوع پیش کلیوي و یا کلیوي است. آسیب دیدگی کبدي ممکن است باعث افزایش غلظت بیلی روبین سرم و افزایش فعالیت آنزیم هاي سلولی کبد و صفراوي شود. اندازه گیري اسیدهاي صفراوي خون جهت تایید وجود اختلال کبدي می تواند مفید باشد.

هـ ) شیوع بیماري: در نژادهاي پونی بخصوص نژاد Shetland ،اسب هاي مینیاتوري و بالغ شایع تر است. نتایج یک مطالعه مشخص کرد که به ازاي هر 100 راس پونی، 5 مورد مبتلا به بیماري می شوند در طول یک سال، پیش آگهی پونی و الاغ مبتلا به بیماري وخیم است و میزان مرگ و میر بین 43 تا 80 درصد است، اگر چه مطالعات جدید نشان داده با پیشرفت هاي به عمل آمده و درمان هاي تهاجمی میزان مرگ و میر بین 0 تا 33 درصد کاهش یافته است. هایپرتري گلیسریدمیا عموما در دام هاي شیروار و یا مادیان رخ می دهد و مقاومت به انسولین در حیوانات چاق و یا تکسمیان مبتلا به PPID یا سندرم هاي متابولیکی شایع تر است. یک مطالعه گذشته نگر نشان داد شانس ابتلا به بیماري در اسبان بستري شده در بیمارستان ها 57 درصد است. با توجه به افزایش نرخ ابتلا به چاقی در اسب ها به ویژه اسب هاي سواري (غیر حرفه اي) به علت مصرف جیره هاي حاوي کربوهیدرات، نرخ ابتلا به بیماري نیز امروزه بالاتر رفته است. مطالعه اخیري که در بریتانیا انجام شد نشان داد حدودا 45 %از 319 اسب سواري مورد بررسی چاق و یا خیلی چاق بودند.

و) پیشگیري: جلوگیري از استرس ها و بالانس منفی انرژي مهمترین نکته است. استرس هایی از قبیل جابه جایی تغییرات مدیریتی و بیماري هاي انگلی داخلی باید همگی کنترل و مدیریت شوند. اجتناب از بالانس منفی انرژي به ویژه در مادیان ها دشوار است چون شیرواري و آبستنی دو دوره غیر قابل اجتناب از نظر بالانس منفی انرژي هستند . باید وزن بدن دام تحت کنترل قرار گیرد و میزان کالري دریافتی روزانه را کاهش دهیم و به خوبی باید مدیریت شود . ورزش و فعالیت بدنی بسیار مهم است که براي کنترل وزن بدن و چربی سوزي به کار برده شود . افزایش متوسط فعالیت روزانه سبب افزایش فعالیت متابولیکی بدن و بهبود حساسیت به انسولین در عرض چندین روز می شود . مصرف جیره حاوي چربی هاي غنی شده نیز باعث افزایش فعالیت LPL و بهبود کلیرانس بافتی تري گلیسرید پلاسمایی به دنبال افزایش فعالیت GIP می شود . به نظر می رسد استفاده از این نوع جیره جهت کنترل بیماري در حیوانات حساس به هایپر لیپیدمیا اقتصادي است اما این روش باید با احتیاط مورد استفاده قرار گیرد چون افت همزمان گلوکز و حساسیت به انسولین را خواهیم داشت . داروهایی از قبیل متفورمین و هورمون سنتزي تیروئید یعنی لووتیروکسین به عنوان روش هاي فارماکولوژیک جهت بهبود حساسیت به انسولین به کار برده می شوند . متفورمین جهت کنترل غلظت سرمی گلوکز به وسیله ممانعت از گلوکونئوژنز کبدي و گلیکوژنولیز عمل می کند اما همچنین باعث افزایش حساسیت بافت هاي محیطی به انسولین می شود . اما برخی مطالعات نشان داده این دارو به خوبی از طریق خوراکی در اسب جذب نمی شوند . مصرف لووتیروکسین سدیم نیز باعث کاهش وزن و بهبود حساسیت به انسولین در اسب می شود . این دارو در اسب ها و پونی هاي بزرگ باید با دز day/48mg از طریق غذا به صورت خوراکی براي 3 تا 6 ماه توام با اصلاح جیره و ورزش در دستور کار قرار گیرد . زمانی که بخواهیم دارو را قطع کنیم باید در ابتدا دز دارو به به day/24mg براي 2 هفته و سپس day/12mgبراي 2 هفته ادامه یافته و سپس قطع شود .

پ) درمان: مصرف خوراکی مقادیر اندکی از یک قند ساده در مقادیر d/kg/5kcal اثرات مطلوبی داشته است . می توان از شربت ذرت با فروکتوز بالا به عنوان یک منبع کربوهیدراتی استفاده کرد . این محصول حدودا ml/4kcal انرژي فراهم می آورد . 60 میلی لیتر از این محصول به صورت خوراکی هر 2 ساعت یک باز می تواندday/kg/5kcalبراي یک اسب 500 کیلوگرمی انرژي فراهم کند. تزریق دکستروز 5 %داراي محتویات کالریک حدود ml/17kcal/0 است بنابراین براي تامین انرژي باید با سرعت و مقدار h/kg/5ml انفوزیون شود تا بتواند day/kg/20kcal فراهم آورد در نتیجه چندان گزینه مناسبی براي درمان نیست . مصرف دکستروز 50 %نیز باید با احتیاط انجام شده و توام با مایعات ایزوتونیک باشد تا سبب آسیب هاي اندوتلیال کلیوي نشود . می توان انسولین زنیک را با دوز Kg/15IV/0 دوبار در روز به صورت زیر جلدي در پونی و الاغ تزریق کرد و توام با آن تغذیه خوراکی و وریدي با پیش ساز هاي گلوکز را ادامه داد . می توان انسولین را به صورت ادامه دار انفوزیون وریدي کرد . دز ابتدایی باید h/kg/07Iv/0 باشد ، البته گلوکز خون باید هر ساعت به مدت 2-4 ساعت تحت مانیتورینگ باشد و اگر پس از دو ساعت هایپر گلایسمی رخ داد ( یعنی غلظت بالاي dl/180mg (باید میزان سرعت و مقدار تزریق انسولین 50 %کاهش یابد و اگر هایپوگلایسمی رخ داد ( یعنی زیر dl/60mg ( باید kg/25ml/0 از محلول دکستروز 50 %به صورت وریدي در 3 تا 5 دقیقه تزریق شود و 30 دقیقه بعد گلوکز سرم بررسی شود .

ت) سایر درمان ها : به غیر از اصلاح جیره و بالانس منفی انرژي و رفع بیماري اولیه ، به نظر نمی رسد که راهکار موثر دیگري وجود داشته باشد . از همه مهمتر در این بین مصرف انسولین و هپارین است . مصرف انسولین یک درمان منطقی حتی در دام هاي حساس به انسولین است به خاطر این که HSL و LPL را سرکوب می کند . هپارین نیز در مطالعات مفید به نظر رسیده است چون باعث افزایش مصرف تري گلیسرید توسط بافت هاي محیطی و تحریک LPL می شود . اگر چه کفایت این درمان هنوز هم در این دام ها تحت سوالات گسترده اي است چون در دام هاي مبتلا به هایپرلیپمیا فعالیت LPL دچار کاهش نمی شود بلکه 2 برابر افزایش می یابد . همچنین این دارو رسیک بروز ترومبوسیتوپنی و خونریزي را بالا می برد . اما با همه این ها مطالعات نشان داده این دارو باعث افت سریع غلظت پلاسمایی تري گلیسرید می شود و در موارد بالاي dl/1000mg بسیار داروي عالی است اما باید هپارین براي یک دوره درمانی بسیار کوتاه استفاده شود .